برخی مشتری های خشکشویی در خاطرم می مانند

رنگرزی لباس در مغازه خشک شویی
۱۷ مهر ۱۳۹۷
چرا همیشه باید پتو، بالشت و ملافه ها را به بهترین خشکشویی تهران ببرید؟
۲۲ مهر ۱۳۹۷

مشتری هایی هم داریم که من را به خاطر یک خصوصیت ویژه، یک رفتار ویژه تر یا یک اتفاق بامزه تا مدتها در خاطرم می مانند و من البته هیچ وقت متوجه برخی رفتارهایشان نمی شوم. مشتری های خشکشویی
یکی از آنها که البته مشتری همیشگی خشکشویی ناتا هم نیست و خیلی اتفاقی به مغازه ما آمده بود، خانمی است که به نظرم از اهالی هنر و هنرمندان باشد و در رشته تخصصی نمایش و تئاتر کار می کند. مشتری های خشکشویی
می گویم از اهالی تئاتر است، چون لباسهایی که برای شستشو به خشکشویی ناتا آورده بود، لباس های عجیب و غریبی بود که تنها در صحنه نمایش کاربرد دارد؛ هر سه لباس به شدت بزرگ بودند و تزئیناتی داشتند که می توانست حتی در یک میهمانی بالماسکه هم استفاده شود. مثلا به یکی از لباس‌ها، ال ای دی وصل بود و به یکی دیگر فریمی فلز مانند متصل بود که کار دم را می کرد و به نظرم رسید که لباس آفتاب پرست است. مشتری های خشکشویی

لباس هایی را که تزیینات خاص و زیاد دارند، چگونه بشوئیم
بعد از اینکه از مشتری هنری مان خواستم کالاهایش را روی پیشخوان ناتا بگذارد تا بررسی کنم که آیا می توانم آنها را برای شستشو در خشکشویی بپذیرم یا نه، داستان جالب تر شد چون بلافاصه بعد از اینکه شروع به صحبت کرد، مطمئن شدم آدم خاصی است. صدایی به شدت متفاوت و به قول معروف، رادیویی داشت.
مشتری های خشکشویی

برخی مشتری های خشکشویی در خاطرم می مانند

همین طور که صدایش که من را به یاد دوبلورها و فیلم های سینمایی خارجی می انداخت و هنوز مکالمه مان درباره شیوه شستشو و نوشتن فاکتور تمام نشده بود، تلفنش زنگ خورد، طبیعتا من انتظار داشتم با همان لحن و صدای هنری و ظریف جواب تلفنش را بدهد اما با صدایی کاملا متفاوت و عصبی جواب تلفنش را داد و گفت بللللللله؟! مشتری های خشکشویی
در آن لحظه نمی دانستم تعجبم را باید پنهان کنم و به روی خودم نیاورم که چند لحظه قبل با من چه طور صحبت کرده و حالا با مخاطب پشت تلفن چگونه حرف می زند، یا اینکه اول باید خنده ام را کنترل کنم که بعدا مجبور به عذرخواهی از مشتری نشوم! مشتری های خشکشویی

شستشوي عروسك در خشكشويي ناتا
جالبتر از همه اینکه بعد از اتمام صحبتش با تلفن، دوباره رو کرد به من و با همان صدا حرف هایش با من را ادامه داد. مشتری های خشکشویی
من البته موفق شدم که تعجب و خنده ام را به خوبی پنهان کنم و اصلا به روی خودم نیاوردم که چه اتفاقی افتاده اما هنوز هم متوجه نمی شوم چرا برخی مشتری ها در خشکشویی من، همانی نیستند که باید باشند، چرا دوست دارند نقش یک نفر دیگر را بازی کنند. آیا این منم که آنها را مجبور به فرورفتن در نقشی دیگر می کنم؟ یعنی زیادی رسمی هستم؟ یا خشک؟ مشتری های خشکشویی