وقتی من هم دلگیر می شوم

می دانید گاهی خیلی دلگیر می شوم از حرف یا عکس‌العمل های مشتریانمان در خشکشویی ناتا. من هم همانند همه آنها با کسانی سر و کار داشته ام که از زیر مسئولیت شانه خالی کرده اند اما این واقعیت دلیل بر این نمی‌شود که فکر کنیم همه صاحبان کسب و کار اینگونه اند و فرض را بر بازار گرمی آنها بگذاریم. 
باوجود همه رفتارهای غیرحرفه ای در میان کسبه، هنوز هستند کسانی که واقعا و با تمام وجود به مشتری خدمت می‌کنند و این شیوه رفتار را بخش مهمی از راهکارهای جذب مشتری و اخلاق حرفه ای می دانند. خشکشویی
داستان این است که دیشب، درست زمانی که ما در حال تحویل کارهای شسته شده به مشتریان بودیم و شستشو یا اتوکشی کارهای جدید را به روز بعد موکول می کردیم، یکی از مشتری ها آمد و می خواست که کارش صبح زود آماده باشد. خشکشویی
کتی داشت که می خواست شسته شود. ساعت ۸ شب بود و طبیعتا نمی توانستیم آن موقع شب، ماشین ها را روشن کنیم. خیلی واضح و روشن، به او توضیح دادم که به دلیل صرفه جویی در مصرف انرژی شستشوی لباسها در طی روز انجام می‌شود و فردا می تواند کتش را تحویل بگیرد.
با این حال اصرار کرد که عجله دارد و ترتیبی دهم که بتواند هر چه سریعتر کتش را ببرد. خشکشویی
در همان حال که درباره زمان شستشو و تحویل کت صحبت می کردیم، خشک شویی کت به ذهنم رسید، راهی که سریعتر از ترشویی است و میتوانست راه حل مشکل زمان باشد. کت را دستم گرفته بودم و نگاهش میکردم و داشتم توی مغزم محاسبه می کردم که آیا به موقع آماده می‌شود ی نه که مشتری با خنده و لحن خاصی گفت: چی شد پس؟! گفتین نمیشه که! با خشکشویی
گفتم داشتم فکر میکردم که کت تان چه قدر کثیف است و چه قدر قابلیت این را دارد که با خشکشویی تمیز شود و به زمان مورد نظر شما برسد. این توضیح را دادم و قول دادم که کتش تا فردا صبح آماده خواهد بود.
فردای روزی که آمد، خوشحال بود از سرعت عمل و دقت خشکشویی اما من هنوز هم ناراحتم که چرا به جای خوشبینی در کسب و کار تا این اندازه به نحوه عملکرد و کار یکدیگر بدبین و بی اعتماد هستیم.