پیش از اینکه داستان امروز را تعریف کنم، باید نکتهای را درباره حساب و کتاب در خشکشویی ناتا بگویم. تمام خشکشویی ها یک نرخ مصوب دارند و موظفند آن را در جایی قرار دهند که در معرض دید مشتری باشد. حساب و کتاب در خشکشویی ناتا خشکشویی ارزان
این نرخ، جای خود را دارد و شیوهای که من در خشکشویی حساب میکنم به صورت دیگری است. به این معنا که اگر شستشو یا خشکشویی کت و شلوار ۲۶ هزار و ۵۰۰ تومان است، من این رقم را به سمت کمتر گرد میکنم و از مشتری، ۲۵ هزار تومان میگیرم. این کار را هم درباره تمام مشتریان انجام میدهم و استثنایی قائل نمیشوم چون آدم سختگیری در تسویه حسابهای مالی نیستم. حتی گاهی در پاسخ به خواهش مشتریان و به تشخیص خودم از آنها پول نمیگیرم. حساب و کتاب در خشکشویی ناتا خشکشویی ارزان
و داستانی که از صبح ذهنم را مشغول کرده، به همین حساب و کتابهای مالی با مشتریان برمیگردد. ما مشتریای داریم که دوست ندارم اسمش را بنویسم. اسم هم اساسا مهم نیست، مهم موضوعی است که میخواهم مطرح کنم. حساب و کتاب در خشکشویی ناتا خشکشویی ارزان
این مشتری قدیمی ما از ابتدا که به خشکشویی ناتا مراجعه کرد، گفت که تعداد پیراهنهایی که برای اتو شدن میآورد، زیاد است و خواهش کرد که هر پیراهن را از نرخ همیشگیمان ۵۰۰ تومان کمتر حساب کنیم. من هم قبول کردم، نه به این دلیل که ۵۰۰ تومان پول کمی است بلکه به این دلیل که از خود مشتری خوشم آمده بود. اصلا دوست داشتم که به خاطر این تخفیف جزئی از خشک شویی ناتا خوشحال بماند. حساب و کتاب در خشکشویی ناتا خشکشویی ارزان
چند هفته قبل همین مشتریمان به خشکشویی ناتا آمده بود. طبق روال همیشه که مشتریها از هر دری صحبت میکنند، بحث به اوضاع اقتصادی کشیده شد. مشتریمان گفت که اوضاع آنقدر برایش سخت شده که این روزها به جای اینکه هر روز برای خانه شیر بخرد، هفتهای دو بار میخرد. من هم اظهار همدردی کردم و گفتم کوچک شدن سفرهها اتفاقی است که برای همه ما افتاده است و صحبتهایی از این دست. حساب و کتاب در خشکشویی ناتا خشکشویی ارزان
کمی بعدتر گفت که بعد از این نمیخواهد پیراهنهایش را برای اتو بیاورد و قرار است که دخترش آنها را اتو کند. من هم با خوشرویی گفتم که کاملا او را درک میکنم و حق را به او میدهم. حساب و کتاب در خشکشویی ناتا خشکشویی ارزان
بعد از این مکالمه، دو سه هفتهای از مشتریمان خبر نداشتم تا اینکه یک روز که من در خشکشویی نبودم، آمده بود و یک کاپشن برای خشکشویی آورده بود. امروز که آمده بود کاپشنش را تحویل بگیرد، ناگهان گفت: من از شما دلخورم چون پیراهنها را با من گران حساب کردهاید. حساب و کتاب در خشکشویی ناتا خشکشویی ارزان
خیلی تعجب کردم چون مطمئن بودم ۵۰۰ تومان کمتر از آنچه با باقی مشتریها حساب میکنم، از او گرفتهام. گفتم: چه طور؟ مگر من هر پیراهنی را چهقدر با شما حساب کردهام؟ گفت: شما هر پیراهنی را ۶۵۰۰ تومان گرفتهاید. بیشتر جا خوردم چون من از هیچ کس این مقدار نمیگیرم و با همه ۶ هزار تومان حساب میکنم. به همین دلیل هم با اطمینان گفتم که اشتباه میکنید، این امکان ندارد. هر چه من بیشتر انکار میکردم، او بیشتر و محکمتر اصرار میکرد.
من به آن مکالمه ادامه ندادم چون حساب دقیق تمام دریافت و پرداختها را دارم. این کار را هر روز میکنم و مشتریهای خشکشویی ناتا را به اسم و چهره میشناسم، میدانم کجا شاغل هستند و چه سلیقهای دارند. حساب و کتاب در خشکشویی ناتا خشکشویی ارزان
تنها مسالهای که عذابم میدهد این است که چرا؟ چرا باید به این راحتی دروغ بگوییم؟ به خصوص وقتهایی که منتقد اقدامات اقتصادی یا سیاسی دولت هم هستیم! از اینها گذشته، این مشتریمان پیش از اینکه بازنشسته شود، در سازمان نظام مهندسی صاحب منصب بوده است.
بعد از بازنشستگی هم در یک شرکت خصوصی کار میکند و همیشه دولت را نقد میکند. اینکه یک آدم تحصیلکرده و داعیه دار روشنفکری به این راحتی دروغ بگوید و تمام پرستیژ اجتماعیاش را تخریب کند، جای تاسف دارد. گاهی هم فکر میکنم به خاطر همین دروغهای ظاهرا پیش پا افتاده است که کشورمان سالهاست درجا میزند. حساب و کتاب در خشکشویی ناتا خشکشویی ارزان